برترین استراتژی ها برای تعیین نقطه ورود به معامله
در دنیای معاملات، مدیریت سرمایه نیمی از موفقیت را تضمین میکند، در حالی که توانایی تشخیص دقیق زمان مناسب برای تعیین نقطه ورود به معامله در فارکس بخش دیگری از این معادله است.
اهمیت دقت در انتخاب نقاط ورود نمیتوان نادیده گرفته شود؛ زیرا حتی داشتن بهترین تحلیلها بدون توانایی تعیین نقطه ورود به معامله به صورت مناسب، کارایی چندانی نخواهد داشت. دانستن اینکه قیمت یک جفت ارز در آینده افزایش خواهد یافت، بدون دانش زمان دقیق وقوع آن افزایش، اغلب کمک چندانی به کسب سود نمیکند. همچنین، ورود به معامله در زمانی که شرایط جفت ارزی مناسب نیست، میتواند سرمایه شما را در معرض خطرات بزرگی قرار دهد.
در این مقاله تیم نیک وست قصد دارد با معرفی بهترین راهکارهای موجود شما را در تعیین نقطه ورود مناسب در معاملات یاری سازد، تا بتوانید بهترین نقاط ورودی را در معاملات خود بیابید و در بهترین نقاط وارد معاملات شوید تا شانس موفقیت و کسب سود خود را در بازارهای مالی افزایش دهید.
نقطه ورود (Entry Point) چیست
در عرصه پرتلاطم بازار فارکس، مفهوم نقطه ورود نقش کلیدی بازی میکند. این اصطلاح به آن لحظه دقیق اشاره دارد که یک معاملهگر تصمیم میگیرد برای خرید یا فروش یک جفت ارز اقدام کند. این تصمیمگیری، به علت تنوع و تغییرات مداوم قیمتها در بازار فارکس، یک فرایند پیچیده و چالشبرانگیز است. عوامل متعددی همچون تحلیلهای فنی، شرایط اقتصادی جهانی و رویدادهای سیاسی، میتوانند بر این تصمیم تأثیر بگذارند.
انتخاب زمان مناسب برای ورود به یک معامله در فارکس، نیازمند درک عمیقی از استراتژیهای معاملاتی و همچنین شناخت سبک شخصی معاملهگر است. برخی معاملهگران ترجیح میدهند از رویکردهای بلندمدت استفاده کنند، در حالی که دیگران به دنبال موقعیتهای کوتاهمدت و سریع هستند. علاوه بر این، استفاده از ابزارهای تحلیلی مختلف مانند نمودارهای شمعی، اندیکاتورهای فنی و مدلهای الگوی قیمت میتواند به معاملهگران کمک کند تا نقاط ورود بهینه را شناسایی کنند.
در این مقاله، ما به بررسی برترین استراتژی ها برای تعیین نقطه ورود به معامله میپردازیم. این استراتژی ها در زمینه تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال ازائه خواهند شد.
هر یک از این رویکردها مزایا و محدودیتهای خاص خود را دارند و انتخاب بین آنها بستگی به اهداف معاملاتی، تحمل ریسک و تجربه معاملهگر دارد. در حالی که این استراتژی ها جزو محبوبترین و موفق ترین استراتژی ها هستند، تنوع وسیعی از استراتژیها و روشها در دنیای فارکس وجود دارد که میتوانند به معاملهگران در رسیدن به اهداف معاملاتیشان کمک کنند.
تعیین نقطه ورود به معامله با استفاده از تحلیل فاندامنتال
در عرصه معاملات فارکس، تحلیل بنیادی به مطالعه و بررسی رویدادها، خبرها و عوامل اقتصادی کلیدی میپردازد که ممکن است تأثیر مهمی بر بازارها داشته باشند. این شیوه تحلیل به معاملهگران کمک میکند تا نقاط ورود با کیفیت بالا را شناسایی کنند، با توجه به اطلاعاتی مانند گزارشهای اقتصادی، تحولات سیاسی و تغییرات در شرکتهای بزرگ مرتبط با بازار.
به ویژه، اخبار مربوط به دلار آمریکا (USD)، که نقش محوری در تمام جفتارزهای اصلی بازار مانند EUR/USD، XAU/USD، GBP/USD دارد، اهمیت ویژهای در تعیین نقطه ورود به معامله پیدا میکند. این اطلاعات میتوانند از منابع معتبری چون وبسایتهای Investing.com و ForexFactory.com به دست آیند.
به عنوان مثال، فرض کنید که گزارشی درباره CPI (دادههای تورمی آمریکا) قرار است در ساعت 18 منتشر شود. اگر این گزارش نشان دهد که تورم کمتر از حد انتظار است یا اینکه فدرال رزرو در کنترل تورم موفق بوده، این میتواند به کاهش ارزش دلار آمریکا و در نتیجه افزایش قیمت سایر ارزها منجر شود.
برعکس این شرایط نیز ممکن است اتفاق بیفتد. در چنین مواقعی، معاملهگران میتوانند در جفت ارز ضدتورمی همانند XAU/USD (طلا) با تکیه بر پیشبینیها و تحلیلهای بازار، در نزدیکی یک محدوده حمایتی مطمئن پس از انتشار خبر، سفارش خرید ثبت کنند و استاپ لاس خود را کمی پایینتر از سطح حمایت قرار دهند. (اگر تورم بالا رود، جریان سرمایه به سمت دارایی ها ضدتورمی همانند طلا حرکت می کند و باعث رشد این دارایی ها می شود)
با این حال، این نوع تحلیل نیازمند مطالعه عمیق، دانش و تجربه بالا است. اغلب، این روش برای معاملات بلندمدت و عمدتاً توسط نهادهای مالی بزرگ به کار گرفته میشود. با این وجود، چون هدف این مقاله ارائه اطلاعات به معاملهگران عمومی در بازار فارکس است، به بررسی عمیقتر این رویکرد تحلیلی نخواهیم پرداخت.
تعیین نقطه ورود به معامله با استفاده از تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال در معاملات فارکس، یک رویکرد مبتنی بر بررسی دقیق نمودارها و الگوهای قیمتی است که از دادههای قیمتی و حجمی گذشته استفاده میکند. این رویکرد شامل ابزارهای متعددی است که به شرح زیر میباشند:
نمودارهای قیمتی: این نمودارها که شامل انواع خطی، شمعی و نقطه و خط میشوند، اطلاعات حیاتی در مورد روندها و تحولات قیمتی را فراهم میکنند.
الگوهای کندلی: این الگوها که به صورت معکوس، ادامهدهنده یا ترکیبی هستند، به تعیین نقاط ورود بهینه در بازار فارکس کمک میکنند.
اندیکاتورهای تکنیکال: انواع اندیکاتور مانند MACD، RSI و EMA (میانگین متحرک) که در تحلیل وضعیت بازار و تعیین نقطه ورود به معامله، موثر هستند.
خطوط روند: استفاده از خطوط روند و خطوط حمایت و مقاومت که به شناسایی نقاط ورودی و خروجی کمک میکنند.
مثلاً، اگر به دنبال یافتن نقاط ورود در یک روند صعودی هستید، میتوانید با بررسی نمودارهای روند، الگوی Double Bottom را شناسایی کنید. این الگو نشان میدهد که قیمت به کف خود رسیده و ممکن است به زودی رو به افزایش برود. با استفاده از اندیکاتورهایی نظیر RSI که نشاندهنده وضعیت فروش بیش از حد هستند، میتوانید نقطه ورود مطمئنی برای خرید در بازار فارکس را تعیین کنید.
در ادامه استراتژی هایی را معرفی خواهیم کرد که در تعیین نقطه ورود معاملات بسیار کارآمد هستند و می توانید با استفاده صحیح از آن ها بهترین Entry Points را بیابید و با خیالی آسوده در انتظار کسب سود در معاملات خود بمانید
استراتژی Smart Money (پول هوشمند)
استراتژی پول هوشمند یک روش کارآمد برای شناسایی فرصتهای معاملاتی در بازار فارکس است که بر تحلیل عملکرد و حرکات معاملاتی سرمایهگذاران بزرگ و نهادهای مالی متمرکز است. این استراتژی بر این باور استوار است که اغلب حجم عمده معاملات و تصمیمات کلیدی در بازار تحت تأثیر این بازیگران اصلی صورت میگیرد.
با استفاده از استراتژی پول هوشمند، هدف شما شناسایی الگوها و نشانههایی است که حاکی از فعالیت این نوع سرمایه است. این شامل تحلیل الگوهای قیمتی و حجمی، شناسایی سطوح قیمتی کلیدی، نقاط عطف سود و زیان، و همچنین اندیکاتورها و سیگنالهای خرید و فروش مهم میشود.
به عنوان مثال، تصور کنید که شما در حال بررسی نمودار روزانه جفت ارز GBP/USD هستید. شما متوجه میشوید که قیمتها در یک دوره زمانی مشخص در یک محدوده نوسان (بین دو سطح قیمتی خاص) حرکت میکنند، که میتواند نشانهای از تعادل بین خریداران و فروشندگان باشد.
در ادامه، شما با مشاهده یک الگوی کندلی به نام ‘دوجی ستارهدار’ مواجه میشوید که اغلب نشاندهنده ناپایداری در روند قیمت است و معمولاً با یک کندل کوچک با سایههای طولانی در بالا و پایین همراه است. این الگو میتواند نشانهای از فشار و تلاش برای تغییر قیمت توسط پول هوشمند باشد.
همچنین، وقتی متوجه میشوید که در اطراف سطح حمایتی قیمت، حجم معاملات به طور محسوسی افزایش مییابد، این میتواند نشانهای از جابهجایی قابل توجه پول هوشمند و ورود آن به بازار باشد.
استراتژی Pattern Trading (الگوهای معاملاتی)
استراتژی الگوهای معاملاتی، که به آن Pattern Trading نیز گفته میشود، یکی از اجزای اصلی در تحلیل تکنیکال بازار فارکس محسوب میشود. این الگوها به معاملهگران و سرمایهگذاران کمک میکنند تا نقاط ورود و خروج احتمالی را در بازار تشخیص دهند و تغییرات احتمالی قیمت را پیشبینی کنند.
الگوهای قیمتی میتوانند از انواع مختلف نمودارها مانند نمودارهای کندلی، نمودارهای ستونی و نمودارهای خطی استخراج شوند. این الگوها بر اساس ترکیبی از حرکتهای قیمتی در بازار تعریف میشوند و ممکن است به شکل معکوس (مانند الگوی سر و شانه) یا ادامهدهنده روند (مانند موجهای الیوت) باشند.
معروفترین الگوهای قیمتی در تحلیل تکنیکال عبارتند از:
-
الگوی سر و شانه
این الگو شامل سه قله است که دو قله کوچکتر در هر دو طرف یک قله بزرگ قرار دارند. این الگو معمولاً به عنوان نشانهای از تغییر جهت روند قیمت تلقی میشود. نکته کلیدی این الگو، خط گردن است که در صورت شکسته شدن و تثبیت قیمت در زیر آن، میتوان با رعایت اصول مدیریت ریسک، سفارش فروش ثبت کرد و استاپ لاس را بالاتر از خط گردن قرار داد.
-
الگوی سر و شانه معکوس
این الگو نمایانگر برعکس شدن روند سر و شانه است و با سه دره متوالی که دره وسطی بزرگتر است شناخته میشود. این الگو معمولاً نشانهای از گذار از یک روند نزولی به یک روند صعودی است. در این الگو، با شکستن و تثبیت قیمت بالای خط گردن، میتوان وارد معامله خرید شد و در صورت بازگشت قیمت به خط گردن، میتوان معامله خرید دیگری ثبت کرد.
- الگوی پرچم (Flag Pattern)
این الگو به شکل مستطیلی یا مثلثی در نمودار قیمتی ظاهر میشود و عموماً پس از یک حرکت قیمتی قوی در یک جهت به عنوان نشانهای از توقف موقت و استراحت قیمت تعبیر میشود. پس از الگوی پرچم، ادامه روند قیمتی در همان جهت اولیه انتظار میرود.
همانطور که در تصویر بالا می بینید الگوی پرچم (Flag Pattern) دارای چند نوع است که به دلیل اهمیت بالای آن ها در استراتژی الگوهای معاملاتی و تعیین نقطه ورود به معامله مناسب به معرفی مهمترین آن ها می پردازیم، مهمترین انواع الگوهای Flag عبارت اند از:
الگوی Bullish Flag:
گاهی اوقات در بازار، یک سهم شاهد روند صعودی قوی است و سپس وارد دورهای از نوسانات یا کاهش اندک میشود. این دوره با شکست یکی از سطوح کلیدی حمایت یا مقاومت به پایان میرسد، و سهم مجدداً به مسیر صعودی پیشین خود بازمیگردد.
نکته حائز اهمیت در این الگو آن است که در طول دوره نوسان، حرکات قیمتی به گونهای هستند که با اتصال نقاط پایینترین و بالاترین قیمتهای نمودار به هم، دو خط موازی بالا و پایین الگوی پرچم تشکیل میشوند. در نتیجه، یک الگوی پرچم صعودی با شکل مستطیل خلق میشود.
الگوی Bearish Flag:
در برخی مواقع، یک سهم در بازار یک افت قیمتی قدرتمند را تجربه میکند و سپس وارد فازی از نوسانات محدود یا افزایش مختصر میشود. پس از این دوره نوسان، سطحی از حمایت یا مقاومت نقض میشود و سهم مجدداً به روند نزولی پیشین خود بازمیگردد.
جنبه کلیدی این الگو در دوره نوسانات قیمتی آن است که ترسیم درهها و قلههای نمودار در کنار هم دو خط موازی بالا و پایین را شکل میدهند، که نتیجه آن شکلگیری یک الگوی پرچم نزولی با ظاهر مستطیلی است.
الگوی Bullish Pennant:
بعضی اوقات، یک سهم در بازار روندی صعودی و قوی را دنبال میکند و سپس دچار نوسانات محدود یا کاهشی میشود. این الگو از الگوی پرچم صعودی مستطیلی متفاوت است. تفاوت اصلی در شکل پرچم است که به جای مستطیل، به شکل مثلث توسعه مییابد.
در این الگو، قیمتها در نوسانات خود یکنواخت نیستند و در نهایت، قبل از اینکه دو ضلع مثلث به هم برسند، شکست روند به سمت بالا رخ میدهد و باعث ادامه روند صعودی قیمت سهم میشود.
الگوی Bearish Pennant:
در مواردی، یک سهم در بازار یک سیر نزولی قدرتمند را تجربه میکند و سپس وارد فازی از نوسانات محدود یا اندکی افزایش میشود، اما این الگو از الگوی پرچم نزولی مستطیلی چگونه متفاوت است؟
در فاز نوسانی این الگو، حرکات قیمتی به صورت یکنواخت رخ نمیدهند، بلکه بدنه پرچم به شکل مثلثی ایجاد میشود. در نهایت، قبل از آنکه دو ضلع پرچم به یکدیگر برسند، شکست روند به سمت پایین رخ میدهد و سهم مجدداً روند نزولی پیشین خود را از سر میگیرد.
-
الگوی موج الیوت
این الگو بر اساس نظریه موجهای الیوت شکل میگیرد و الگوهایی از ترکیب موجهای روندی و اصلاحی در بازار را نشان میدهد. الگوهای موج الیوت معمولاً شامل پنج موج روندی و سه موج اصلاحی است و به عنوان نشانههایی از تغییرات در روند قیمتی عمل میکنند.
استراتژی Price Action (پرایس اکشن)
استراتژی پرایس اکشن به عنوان یکی از روشهای مؤثر و محبوب در شناسایی نقاط ورود به معاملات در بازار فارکس شناخته میشود. این تکنیک بر مبنای تجزیه و تحلیل الگوهای قیمتی و تعیین سطوح کلیدی حمایت و مقاومت استوار است.
برای مثال، تصور کنید که قیمت برای جفت ارز EUR/USD در نمودار روزانه داخل یک محدوده نوسانی یا کانال صعودی با شیب اندک قرار دارد، که نشان دهنده حالت کند و بدون روند بازار است.
سپس، شما شاهد یک الگوی کندلی به نام پوشای صعودی هستید. این الگو شامل دو کندل است، که در آن کندل سبز با بدنه بزرگ، کاملاً بدنه کندل قرمز پیشین را پوشش میدهد و نشان دهنده افزایش تقاضا در آن سطح قیمتی است. این الگو میتواند به عنوان یک نقطه ورود معتبر برای معامله در نظر گرفته شود.
هنگامی که الگوی پوشای صعودی در نزدیکی یک سطح حمایتی قرار میگیرد، این امر میتواند به عنوان تاییدی برای قدرت نقطه ورود به معامله تلقی شود. در این حالت، با ثبت سفارش خرید، میتوانید به ادامه روند صعودی قیمت امیدوار باشید.
استراتژی Elliott Waves (امواج الیوت)
استراتژی امواج الیوت، به عنوان یکی از تکنیکهای پیچیده و مورد توجه برای شناسایی و تعیین نقطه ورود به معامله در بازار فارکس مطرح است. این روش بر مبنای تحلیل الگوهای امواج روندی و اصلاحی، و شناسایی سطوح کلیدی ترکیبی فیبوناچی برای افزایش دقت تحلیل پایهریزی شده است.
برای شروع، مهم است که موج روندی اصلی را در نمودار قیمتی بیابید. این موج معمولاً شامل پنج موج فرعی است که به ترتیب با عدد 1 تا 5 نشان داده میشوند. این موجها نشان دهنده جهت حرکت قیمت به سمت بالا یا پایین هستند.
پس از آن، موجهای اصلاحی که شامل سه موج A-B-C هستند را شناسایی کنید. موج A به عنوان میزان اصلاح موج قبلی، موج B به عنوان تصحیح بخشی از موج A و موج C به عنوان تصحیح کامل موج A و B محسوب میشوند.
استفاده از سطوح ترکیبی فیبوناچی در این تحلیل، به تعیین دقیقتر نقاط ورود به معاملات کمک میکند. معمولاً، این نقاط ورود در اطراف سطوح فیبوناچی مانند 38.2%، 50% و 61.8% قرار دارند.
همچنین، استفاده از اندیکاتورهای فنی مانند RSI، MA و MACD میتواند به تعیین نقطه ورود به معامله در زمینه امواج الیوت کمک کند.
به عنوان مثال، در یک روند صعودی، موج اصلی با شمارههای 1 تا 5 تشکیل میشود. سپس یک موج اصلاحی با الگوی A-B-C ایجاد میشود. موج A به نقطه X (سطح فیبوناچی 50%) میرسد، موج B به نقطه Y صعود کرده و موج C به نقطه Z (سطح فیبوناچی 38.2%) نزول میکند. در این حالت، نقاط ورود به معامله میتوانند در نقاط Y و Z مشخص شوند.
کلام پایانی
تجربه ثابت کرده که معاملهگران در هنگام معامله، گاهی اوقات تصمیمهای غیرارادی و برخاسته از عادات اتخاذ میکنند. بنابراین، فارغ از اینکه چه رویکردی در معامله انتخاب میکنید، بسیار مهم است که همواره به یک برنامه مشخص پایبند باشید و در انتظار فرصتهای مناسب برای تعیین نقطه ورود به معاملات بمانید. یکی از قواعد کلیدی برای دستیابی به موفقیت در تریدینگ این است که فقط با یک تاییدیه قوی، وارد معاملات شوید.
عموماً بدون استفاده از روشهای مشخص یا قوانین دقیق برای ورود به معامله، احتمال گرفتار شدن در تصمیمگیریهای نامناسب وجود دارد. هرگز فقط به این دلیل که قیمت به سرعت در حال تغییر است، وارد معامله نشوید و بکوشید تا عواطف خود را از تصمیمات معاملاتی خود جدا کنید. امیدواریم این مطلب بتواند به شما در تعیین نقطه ورود به معامله و ایجاد یک استراتژی کلی برای معاملات شما در بازارهای مالی کمک کند.